معنی فارسی اصطلاح: Recharge one’s batteries

فهرست مطالب

ارسال مطلب در:

معنی فارسی اصطلاح: Recharge one's batteries

یک اصطلاح رایج برای استراحت کردن برای به دست آوردن انرژی بعد از خستگی .


Recharge one’s batteries شارژ شدن

  • To take a break, relax to gain one’s energy after an exhausting time.

 

 جملات، تلفظ و مثالهای اصطلاح Recharge one’s batteries :

تلفظ جمله معنی

Don’t work too hard. Let’s go to the beach and recharge our batteries. خیلی سخت کار نکنید بیایید به ساحل برویم و خودمان را شارژ کنیم.

She asked for some time off to recharge her batteries after the project. او پس از انجام این کار مدتی مرخصی خواست تا خود را شارژ کند .

A day of staying home and listening to music should recharge my batteries.

یک روز ماندن در خانه و گوش دادن به موسیقی باید  مرا شارژ کند .

 

 

مطالب مرتبط

ارسال این مطلب در:

سوال دارید؟

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

ورود به سایت
0

Hidden