شخص یا وسیله مورد علاقه
Be the apple of one’s eye |
Someone’s favorite person or thing. |
جملات، تلفظ و مثالهای اصطلاح Be the apple of one’s eye :
تلفظ | جمله | معنی |
---|---|---|
|
There are 30 students in this class but Lisa is the apple of the teacher’s eye because she’s helpful and friendly. | 30 دانش آموز در این کلاس وجود دارند اما لیزا د عزیز دردانه معلم است زیرا او کمک کننده و صمیمی است. |
|
Tony is the apple of my eye; he’s not only handsome but also very gallant. | تونی عزیز دردانه من است او نه تنها خوش تیپ است بلکه بسیار خوش زبان است. |
Rick is the only child in his family; he’s the apple of his parents’ eye. |
ریک تنها فرزند خانواده اش است. او عزیز دردانه پدر و مادرش است |