travel
واژه و اصطلاحات | معنی اصلی |
---|---|
travel | مسافرت، سفر کردن /trav´ǝl/n., vi., vt. ● سفر کردن، مسافرت کردن، راهیدن، رهگیر شدن، نوردیدن we traveled together from Tehran to Tabriz از تهران تا تبریز با هم سفر کردیم. I love traveling من مسافرت را خیلی دوست دارم. ● سیار بودن، در حرکت بودن a traveling salesman فروشندهی سیار ● حرکت کردن، کوچ کردن، راهی شدن، رهسپار شدن، رفتن these birds travel south during winter این پرندگان در زمستان به جنوب کوچ میکنند. some radio waves travel nearly at the speed of light برخی امواج رادیویی با سرعت تقریبا برابر با سرعت نور حرکت میکنند. a train that travels at 200 kilometers per hour قطاری که با سرعت 200 کیلومتر در ساعت حرکت میکند ● گشتن، پخش شدن bad news travels fast خبر بد زود پراکنده میشود. her eyes traveled about the room چشمانش دور تا دور اتاق را گشت. ● پیاده رفتن، دویدن did you travel or come by boat? پیاده آمدی یا با قایق؟ ● پیمودن، طی کردن، در نوردیدن certain roads can be traveled only on horseback برخی راهها را فقط با اسب میتوان پیمود. no other project has traveled so arduous a road هیچ طرح دیگر چنین راه دشواری را طی نکرده است. ● حمل شدن یا کردن، بردن boxes that travel in cargo ships must be securely packed جعبههایی که در کشتیهای باری حمل میشود باید خوب بسته بندی شود. traveling the horse to different farms بردن اسب به مزارع مختلف ● سفر، راهش، رهگیری، رهنوردی، مسافرت travel broadens the mind سفر فکر را گسترده میکند. after two day's travel we got to Ghoochan پس از دو روز رهنوردی به قوچان رسیدیم. Howard was afraid of air travel هاوارد از مسافرت هوایی میترسید. Nasser Khosrove wrote a book about his travels ناصر خسرو کتابی دربارهی سفرهای خود نوشت. ● (بسکتبال) بدون ((دریب)) کردن توپ بیش از دوگام برداشتن (که تخلف محسوب میشود)، با توپ راه رفتن ● (با: with - عامیانه) معاشر بودن با، همنشینی کردن the crowd Kazem is traveling with these days are all addicts افرادی که این روزها کاظم با آنها معاشر است جملگی معتاد هستند. ● سفرنامه، شرح مسافرت Julie enjoys reading travels جولی از خواندن سفر نامه لذت میبرد. ● رفت و آمد، شد آمد، آمد و شد، تردد، ترافیک travel on the airport road is heavy on holidays در تعطیلات رفت و آمد در جادهی فرودگاه زیاد است. ● (مکانیک) تحرک، جنبایی، ضربه، تکانه، تکانش، گام، کورس |