معنی فارسی اصطلاح: Like clockwork

فهرست مطالب

ارسال مطلب در:

معنی فارسی اصطلاح: Like clockwork

یک اصطلاح رایج برای بیان عمل یا کاری که همیشه سر وقت و مرتب اتفاق می افتد. عین یک ساعت کار میکند.


Like clockwork بسیار منظم و دقیق

To happen regularly at a scheduled time.

 

 

 جملات، تلفظ و مثالهای اصطلاح Like clockwork :

تلفظ جمله معنی

I’m used to this paperwork, so everything goes like clockwork. من به این مستندات عادت کرده ام ، بنابراین همه چیز خیلی دقیق و منظم پیش می رود .

As long as things go like clockwork, we’ll finish on time. تا زمانی که همه چیز  بسیار منظم و دقیق پیش می رود ما به موقع تمام خواهیم کرد.

Every day at 5 a.m., like clockwork, he goes to the gym. He’s such a healthy man.

 او هر روز ساعت 5 صبح دقیق و منظم ، به ورزشگاه می رود. او یک مرد خیلی سالم است

 

 

مطالب مرتبط

ارسال این مطلب در:

سوال دارید؟

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

ورود به سایت
0

Hidden