یک اصطلاح که برای اشاره به شدت فعالیتهای شما (مخصوصا در کارهای دستی) استفاده میشود. اینکه به سختی کار میکنید و جان میکَنید.
Work one’s fingers to the bone | جان کندن / سخت کار کردن / پدر خود را درآوردن
|
جملات، تلفظ و مثالهای اصطلاح Work one’s fingers to the bone :
تلفظ | جمله | معنی |
---|---|---|
I’ve worked my fingers to the bone but my boss is still not happy. | من جان کَندم (پدر خود را درآوردم) اما رئیسم هنور خوشحال نیست.. | |
He worked his fingers to the bone to build his own house. | او جان کَند (پدر خود را درآورد) تا خانه خود را بسازد. | |
Women have to work their fingers to the bone outside the house, then do all the housework when they come back home. |
زنان باید در خارج از خانه جان بکَنند ، سپس هنگام بازگشت به خانه ، تمام کارهای خانه را انجام دهند. |