این اصطلاح به معنی (عامیانه) بلاتکلیف بودن میباشد. (که گاهی أوقات بی طرف بودن هم معنی میشود)
Sit on the fence | . بلاتکلیف بودن (گاهی أوقات بی طرف بودن هم معنی میشود)
|
جملات، تلفظ و مثالهای اصطلاح Sit on the fence:
تلفظ | جمله | معنی |
---|---|---|
|
1. Moving out and starting an independent life has both pros and cons. She can’t make up her mind. She’s been sitting on the fence for months. | بیرون رفتن و شروع یک زندگی مستقل ، هم جوانب مثبت و هم منفی دارد. او نمی تواند تصمیم خودش را بگیرد. ماهها است که بلاتکلیف است . |
|
Both Alex and Michael are very nice. She doesn’t know which one she should choose. She’s sitting on the fence. |
الکس و مایکل هر دو بسیار خوب هستند. او نمی داند کدام یک را انتخاب کند. او بلاتکلیف است. |
It’s time you say yes or no to his proposal. Don’t sit on the fence. |
وقت آن است که شما به پیشنهاد او بله یا خیر بگویید.بلاتکلیف نباشید. |