معنی فارسی اصطلاح: Break the journey

فهرست مطالب

ارسال مطلب در:

معنی فارسی اصطلاح: Break the journey

یک اصطلاح رایج برای بیان اینکه حس و حال سفر دارید. یه به سرتون زده کار جدیدی انجام بدین.


[

این اصطلاح رایج برای ایستادن و استراحت در جایی برای مدتی در طول یک سفر طولانی .


Break the journey راتراق کردن، وسط مسافرت توقف کردن

  • To stop somewhere for a while during a long journey.

 

 جملات، تلفظ و مثالهای اصطلاح Break the journey :

تلفظ جمله معنی

After three days of walking in the forest, we broke the journey at a small village by the river. بعد از سه روز پیاده روی در جنگل ،  در یک روستای کوچک کنار رودخانه توقف کردیم.

Hey, Jack, let’s break the journey here. I’m so tired, I can’t continue anymore. هی، جک ، بیا اینجا توقف کنیم من خیلی خسته ام ، بیشتر از این نمی توانم ادامه دهم.

We broke the journey at many beautiful places, where we took photos.

ما  در بسیاری از مکان های زیبا ، توقف و استراحت کردیم و عکس گرفتیم

 

 

She has itchy feet. She loves traveling around the world.

 

او حال و هوای سفر دارد (زده به سرش بره به مسافرت) . او عاشق مسافرت به دور دنیا است.

 

 

 

مطالب مرتبط

ارسال این مطلب در:

سوال دارید؟

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سبد خرید

سبد خرید شما خالی است.

ورود به سایت
0

Hidden