[
این اصطلاح رایج برای ایستادن و استراحت در جایی برای مدتی در طول یک سفر طولانی .
|
Break the journey |
راتراق کردن، وسط مسافرت توقف کردن
- To stop somewhere for a while during a long journey.
|
جملات، تلفظ و مثالهای اصطلاح Break the journey :
تلفظ |
جمله |
معنی |
|
After three days of walking in the forest, we broke the journey at a small village by the river. |
بعد از سه روز پیاده روی در جنگل ، در یک روستای کوچک کنار رودخانه توقف کردیم. |
|
Hey, Jack, let’s break the journey here. I’m so tired, I can’t continue anymore. |
هی، جک ، بیا اینجا توقف کنیم من خیلی خسته ام ، بیشتر از این نمی توانم ادامه دهم. |
|
We broke the journey at many beautiful places, where we took photos.
|
ما در بسیاری از مکان های زیبا ، توقف و استراحت کردیم و عکس گرفتیم |
|
She has itchy feet. She loves traveling around the world.
|
او حال و هوای سفر دارد (زده به سرش بره به مسافرت) . او عاشق مسافرت به دور دنیا است.
|